اسلام تیوب
دو شنبه 9 ارديبهشت 1392برچسب:عزیزالله رحیمی پور,مداحی,اسلام تیوب,islamtube,lxb,ir,, :: 13:6 :: نويسنده :

سلام

ورودیک نویسنده جوان وخوش ذوق رابه وبلاگ اسلام تیوب راتبریک می گوییم.

باتشکر حسین گلستانی

این جعه هم گذشت....

                                 شایداین جمعه بیایدشاد...

به مدپوشان بگویید..........آخرین مدکفن است

معرفی2جلدازکتابهای >>متفکرشهیداستادمرتضی مطهری>>

1-حماسه حسینی 3جلد

2-تحریفات عاشورا

مقام حضرت زهرابالاتراست یاپیامبر؟چرا؟

 

باز كن بر روى من آغوش جان را اى بقیع

تا ببینم دوست دارى میهمان را اى بقیع


خاكى اما برتر از افلاك دارى جایگاه

در تو مى‏بینم شكوهِ آسمان را اى بقیع


پنج خورشیدِ جهان‎افروز در دامان تست

كرده‏اى رشك فلك این خاكدان را اى بقیع


مى‏رسیم از گرد ره با كوله بار اشك و آه

بار ده این كاروانِ خسته جان را اى بقیع

ادامه شعردرادامه مطلب......



ادامه مطلب ...


کد آهنگ پیشواز همراه اول سخنان امام خامنه ای مدضله العالی

 

آخرین کد پیشواز همراه اول مقام معظم رهبری :

 

 

۳۰۳۷۴   تولید ملی   همراه اول ۳۰  روز                ۵۰۰۰ ریال
۳۰۳۷۳   پیشرفت   همراه اول ۳۰  روز                  ۵۰۰۰ ریال
۳۰۳۷۲   یاردبستانی   همراه اول ۳۰  روز              ۵۰۰۰ ریال
۳۰۳۷۱    خودسازی جوانان   همراه اول ۳۰  روز    ۵۰۰۰ ریال
۳۰۳۷۰    قرن اسلام   همراه اول ۳۰  روز             ۵۰۰۰ ریال
۳۰۳۶۹    احتیاج به چند چیز   همراه اول ۳۰  روز    ۵۰۰۰ ریال
۳۰۳۶۸    اقتدار ملی   همراه اول ۳۰  روز              ۵۰۰۰ ریال

برای آموزش استفاده از آهنگ پیشواز همراه اول به ادامه مطلب مراجعه کنید

 



ادامه مطلب ...


1 ـ نورانى شدن چادر مبارك حضرت زهرا سلام‏اللَّه‏عليه
2 ـ آمدن لباس‏ها و زيورهاى بهشتى براى حضرت زهرا سلام‏اللَّه‏عليه
3 ـ لباس بهشتى حضرت زهرا سلام‏اللَّه‏عليه در مجلس عروسى
4 ـ نزديك شدن مردم به هلاكت به واسطه‏ى نفرين حضرت زهرا سلام‏اللَّه‏عليه
5 ـ مستجاب شدن نفرين حضرت زهرا سلام‏اللَّه‏عليه در مورد عمر
6 ـ ملاقات حوريان بهشتى با حضرت زهرا سلام‏اللَّه‏عليه
7 ـ نازل شدن جبرئيل بر حضرت زهرا سلام‏اللَّه‏عليه پس از رحلت پيامبر (ص)
8 ـ در آغوش كشيدن حسنين عليهم‏السلام توسط حضرت زهرا بعد از شهادت
9 ـ خاكسپارى حضرت زهرا و صحبتهاى زمين با اميرالمؤمنين عليه‏السلام

 

  روزى عايشه بر فاطمه (س) وارد شد، در حالى كه آن حضرت براى حسن و حسين (ع) با آرد و شير و روغن در ديگى غذاى حريره درست مى‏كرد. ديگ بر روى اجاق و آتش مى‏جوشيد و بالا مى‏آمد و فاطمه (س) آن را با دست خود هم مى‏زد.
عايشه با اضطراب و نگرانى از نزد او بيرون آمده، نزد پدرش ابوبكر رفت و گفت: اى پدر! من از فاطمه چيز شگفت‏آورى ديدم، و آن اينكه دست به درون ديگى كه بر روى آتش مى‏جوشيد برده، آن را به هم مى‏زد.
گفت: دختركم! اين را پنهان كن كه كار مهمى است.

 

اين خبر كه به گوش پيامبر اكرم (ص) رسيد، بر بالاى منبر رفت و حمد و سپس الهى را به جاى آورد، سپس فرمود:
همانا مردم ديدن ديگ و آتش را بزرگ شمرده و تعجب مى‏كنند. سوگند به آن كسى كه مرا به پيامبرى برگزيد، و به رسالت انتخاب فرمود، همانا خداى عزوجل آتش را بر گوشت و خون و موى و رگ و پيوند فاطمه حرام كرده است، فرزندان و شيعيان او را از آتش دور نمود، برخى از فرزندان فاطمه داراى رتبه و مقامى هستند كه آتش و خورشيد و ماه از آنها فرمانبردارى كرده در پيش رويش جنيان شمشير زده، پيامبران به پيمان و عهد خود درباره‏ى او وفا مى‏كنند، زمين گنجينه‏هاى خودش را تسليم او نموده، آسمان بركاتش را بر او نازل مى‏كند.

واى، واى، واى به حال كسى كه در فضيلت و برترى فاطمه شك و ترديد به خود راه دهد، و لعنت و نفرين خدا بر كسى كه شوهر او، على بن ابى‏طالب را دشمن داشته به امامت فرزندان او راضى نباشد. همانا فاطمه، خود داراى جايگاهى است و شيعيانش نيز بهترين جايگاه‏ها را خواهند داشت. همانا فاطمه پيش از من دعا مى‏كند و شفاعت مى‏نمايد و شفاعتش على‏رغم ميل كسانى كه با او مخالفت مى‏كنند، پذيرفته مى‏شود.(7)

 جناب ابوذر مى‏گويد: رسول خدا (ص) مرا به دنبال على (ع) فرستاد. به خانه‏اش رفتم و او را خواندم، ولى پاسخ مرا نداد. و آسياب دستى را ديدم كه بدون اينكه كسى باشد به خودى خود، مى‏گردد. دوباره او را خواندم، بيرون آمد و با هم نزد رسول خدا (ص) رفتيم و پيامبر متوجه على (ع) شد و چيزى به او گفت كه من نفهميدم.
گفتم: شگفتا! از دستاسى كه بدون گرداننده مى‏گردد.
آنگاه پيامبر (ص) فرمود: خداوند قلب دخترم فاطمه و اعضا و جوارحش را پر از ايمان و يقين كرده و چون خداوند ضعف او را دانست، پس در روزگار سختى به او كمك كرد و كفايتش نمود. مگر نمى‏دانى كه خداوند، فرشتگانى را قرار داده تا خاندان محمد را يارى دهند؟! (6)

  وقتى كه كفار از پيامبر اسلام (ص) انشقاق قمر را خواستند، زمانى بود كه خديجه (س) به فاطمه (س) حامله بود و خديجه از اين سؤال كفار ناراحت شده و گفت: زهى تأسف براى كسانى كه محمد را تكذيب مى‏كنند! در حالى كه او فرستاده‏ى پروردگار من است.
پس فاطمه (س) از شكم مادرش صدا كرد: اى مادر! نترس و محزون نباش، زيرا خدا با پدر من مى‏باشد.
پس وقتى كه مدت حمل خديجه (س) تمام شد و موقع وضع حمل رسيد، خديجه فاطمه (س) را به دنيا آورد و او به نور جمال خود تمام جهان را روشن و منور ساخت.(5)


  حضرت فاطمه عليهاالسلام در پيشگاه خدا آن چنان معزز بود كه بارها مورد عنايت خاص آسمانى قرار گرفته و موائد گوناگون از سوى پروردگار عالم نازل مى‏شد كه اينك به برخى از آنها اشاره مى‏كنيم:

پيامبر عالى قدر اسلام به شدت گرسنه بود و ضعف و ناتوانى وى را از پاى درآورده بود، او براى پاره نانى به اتاقهاى هريك از زنانش مراجعه كرد، ولى آنان نيز طعامى نداشتند. سرانجام به خانه‏ى دخترش فاطمه عليهاالسلام سركشيد، تا در آن خانه‏ى اميد به مقصود رسد، ولى فاطمه عليهاالسلام و بچه‏هايش گرسنه بودند و تكه‏نانى در آنجا نيز به دست نيامد.

هنوز چند دقيقه بيش نبود كه رسول گرامى اسلام منزل دخترش را ترك كرده بود كه مختصر طعامى از سوى يكى از همسايه‏ها به آن بانو رسيد. فاطمه عليهاالسلام با خود گفت: سوگند به خدا، خود و فرزندانم گرسنه مى‏مانم، ولى اين تكه نان و گوشت را به پدرم مى‏خورانم، و لذا يكى از حسنين را به دنبال پدر فرستاد و او را دوباره به خانه‏اش دعوت كرد.

فاطمه اهدايى همسايه را كه دو تكه نان و مختصر گوشتى بود، در يك ظرف سرپوشيده قرار داده بود، چون پدرش دوباره به خانه او برگشت، سراغ طعام رفت و آن را در برابر ديدگان رسول خدا گذاشت، ولى ظرف پر از گوشت و نان بود، و فاطمه عليهاالسلام خود نيز از اين مائده‏ى آسمانى تعجب مى‏كرد و خيره خيره به آن تماشا مى‏نمود. رسول خدا خطاب به دخترش گفت: اى دختر گرامى! اين طعام چگونه و از كجا رسيد؟ فاطمه عليهاالسلام جواب داد:

هو من عنداللَّه ان اللَّه يرزق من يشا بغير حساب. فقال: الحمدللَّه الذى جعلك شبيهه بسيدة نسا بنى‏اسرائيل فانها كانت اذا رزقها اللَّه شيئا فسئلت عنه قالت: «هو من عنداللَّه ان اللَّه يرزق من يشاء بغير حساب.» (1)
آن از بركات و الطاف الهى است، خداوند به هركسى بخواهد بدون محدوديت عطا مى‏كند.
رسول خدا چون سخن دخترش را شنيد فرمود: سپاس خدايى را كه تو را همانند مريم سرور زنان بنى‏اسرائيل قرار داده، زيرا او نيز هرگاه مورد عنايت الهى قرار مى‏گرفت و خداوند برايش مائده مى‏فرستاد، كه جواب سؤال مى‏گفت: اين طعام از جانب خدا است، او به هركسى بخواهد روزى بى‏حساب مى‏دهد.

آنگاه رسول خدا على عليه‏السلام را نيز به حضورش فراخواند و همگى از آن غذا خوردند و سير شدند و زنان و اهل‏بيت پيامبر نيز دعوت شدند و خوردند، ولى غذا و مائده آسمانى به همان صورت باقى بود. حتى فاطمه عليهاالسلام براى همسايگان نيز از طعام آسمانى كه از الطاف خفيه الهى سرچشمه گرفته بود ارسال داشت.... (2)

موائد آسمانى براى فاطمه عليهاالسلام در يكى دوبار محدود نمى‏گردد، او بارها از خداوند خويش درخواست طعام كرد و پروردگار عالم نيز بى‏درنگ طعام بهشتى براى آن حضرت ارسال داشت از آن جمله: روزى اميرالمؤمنين على عليه‏السلام به شدت گرسنه بود و از فاطمه عليهاالسلام طعام خواست، ولى در خانه چيزى نبود. فاطمه عليهاالسلام گفت: يا على! در خانه طعامى نيست، من و بچه‏هايت دو روز است كه گرسنه‏ايم و مختصر طعامى هم كه بود، آن را به تو خورانديم و خود در گرسنگى صبر كرديم.

على عليه‏السلام از شنيدن اين سخن فوق‏العاده ناراحت گشته و اشك در چشمانش حلقه زد و براى تهيه طعام زن و فرزندانش به بازار رفت و يك دينار قرض گرفت تا مشكل گرسنگى خانواده‏اش را برطرف سازد، ولى نشد. چرا؟! چون يكى از دوستانش گرفتار بود و گرسنگى و گريه زن و بچه‏ها او را در بيرون از خانه آواره كرده بود، او دنبال نان و پول بود، ولى چاره‏اش بدون چاره....
على از درد او آگاه شد و مانند هميشه ايثار كرد و ديگران را بر خود و خانواده‏اش مقدم داشت و بدين وسيله يكى از دوستانش را كه مقداد نام داشت خوشحال و خوش‏دل ساخت.

على عليه‏السلام دست خالى شد و نتوانست به خانه رود، رو به سوى مسجد كرد و مشغول عبادت شد از آن سو پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله مأمور گشت شب را در خانه‏ى على بسر برد و لذا بعد از نماز مغرب و عشا دست على را گرفت و فرمود: على جان! امشب مرا به مهمانى خود مى‏پذيرى؟ مولاى متقيان سكوت كرد، چرا كه زمينه پذيرايى نداشت و فاطمه عليهاالسلام و حسنين گرسنه مانده بودند و پول تهيه نان و گوشت فراهم نبود، ولى پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله دوباره اظهار داشت: چرا جواب نمى‏دهى؟ يا بگو: بلى، تا با تو آيم و يا بگو: نه، تا راه ديگر پيش گيرم. على عليه‏السلام عرض كرد: يا رسول‏اللَّه! بفرماييد.

رسول خدا دست على را گرفت، دست در دست او به خانه‏ى فاطمه عليهاالسلام آمد و با هم به خانه وارد شده و با زهرا ديدار كردند، فاطمه عليهاالسلام در حال نماز و نيايش بود و خدا را مى‏خواند، او صداى پدر را شنيد و به سوى او آمد و خوش‏آمد گفت و سفره را باز كرده و غذاى مطبوع آورد، تا گرسنگان را سير كند و چاره نيافته‏ها را چاره‏ساز باشد.

على عليه‏السلام به فاطمه عليهاالسلام خيره‏خيره نگاه مى‏كرد و با زبان بى‏زبانى سؤال مى‏نمود: يا فاطمه! اين طعام از كجا؟
پيش از آنكه فاطمه عليهاالسلام جواب گويد رسول خدا دست بر دوش على گذاشت و جواب داد: يا على! هذا جزا دينارك من عنداللَّه.
اين غذا پاداش آن دينارى است كه به مقداد دادى.
خداوند به شما جريان زكريا و مريم را تكرار كرد. (3) و از طعام‏هاى بهشتى مرحمت نمود... (4)

منبع:www.aviny.com

خبراوردند

              بازم توشهرمهمونیه

                                        وای وای وای

                                                           شهیدگمنام سلام

                                                                                    خوش اومدی به شهرمون

سلام

قراره که درروزشهادت بی بی دوعالم حضرت فاطمه زهرادرنیشابوردوشهیدگمنام تشییع بشندبرای همین وبلاگ روباعطرشهدامعطرکردیم.

   یکی از علما می فرمودند: شخصی خدمت یکی از علمای بزرگ آمد و گفت:

« آقا اسم اعظم خدا چیست؟»

عالم بزرگوار او را در نزد خود نگه داشت تا اینکه در یک شب بسیار سرد آن مرد را صدا زد و فرمود: همین الآن به فلان نقطه از بیابان کنار شهر برو، در آنجا چاهی وجود دارد یک مقدار از آن چاه آب بیاور. 

 
 
این بنده خدا به راه افتاد و خود را به آن چاه رسانید و مقداری آب برداشت و برگشت. در مسیر بازگشت ناگهان شیر درنده ای مقابلش ظاهر شد او دست و پای خود را گم کرد و نگران و مضطرب شد، فریاد زد: بسم الله الرحمن الرحیم یا الله و به زمین افتاد و غش کرد. وقتی به هوش آمد دید از آن شیر خبری نیست. خود را به منزل آن عالم بزرگوار و اهل معنا رسانید.
 
عالم به او فرمود: چرا این قدر دیر کردی؟ آن مرد جریان را برای عالم تعریف کرد، فرمود: همین کلمه را که گفتی خودش اسم اعظم خدا بود؛ چون از صمیم دل و در حال اضطراب بیان شده بود، شرایطش باید فراهم گردد تا به هدف اجابت برسد. شما هم در آن حالت ترس و دلهره و اضطراب دل از همه بریدی سیم دل خود را از همه قطع نمودی و به خدا متصل کردی (و توکل بر او کردی) و گفتی« بسم الله الرحمن الرحیم یا الله» شرایط فراهم شد و دعایت مستجاب گردید. 
منبع :شیعه نیوز

 آیا خداوند دست دارد؟ این سوال و دهها سوال از این قبیل شاید تاکنون به فکر و ذهن بسیاری از افراد رسیده است که حضرت آیت الله سبحانی با استناد به آیات قرآن به این سوال پاسخ داده اند.
چگونه قرآن  درباره خدا مى گويد: ( يداه مبسوطتان )؟
قرآن، معجزه جاودانه پيامبر است و از نظر شيرينى بيان و برترى معانى، نمونه اى ندارد، و يكى از ملاكات بلاغت، به كارگيرى مجاز در كلام است و بزرگان گفته اند: «كلام البلغاء مشحون بالمجاز». بنابراين، اين نوع صفاتى كه نمونه هايى از آن ذکر شد، از باب مجاز و تشبيه است.
مثلاً در محاورات عمومى مى گويند: فلانى دست بسته يا دست باز است و هر دو كنايه از بخل و بخشش است، يا اين كه مى گويند: دست بالاى دست بسيار است، كنايه از قدرت برتر است. اگر قرآن مى فرمايد: ( يد الله فوق أيديهم ) كنايه از تسلّط او بر بيعت كنندگان است.
كسانى كه راه تجسيم را در پيش گرفته اند، داورى آنان درباره اين الفاظ اين است كه بايد بر معنى حقيقى حمل شوند، از اين جهت براى خدا دست و پا و چشم و گوش ثابت كرده اند و او را به سان انسان مى پندارند كه فقط درباره ريش و شرمگاه او نمى توان سخن گفت و اثبات بقيه اعضا براى او اشكالى ندارد.
اين گروه، چشم بسته به قرآن مى نگرند، در حالى كه قرآن مى فرمايد:( ليس كمثله شىء ) . [195]
پاسخ قاطع عالم شیعی به شیخ وهابی
يكى از علماى وهابى كه منكر مجاز در قرآن بود، و معتقد بود كه اين الفاظ را بايد بر معانى ظاهرى آنها حمل كرد، و طرفداران مجاز در قرآن را اهل تأويل مى شمرد با يكى از علماى شيعه روبرو شد و آنچه توانست درباره شيعه و اين كه آنها قرآن را تأويل مى كنند، سخن گفت: اتفاقاً آن عالم وهابى كور و نابينا بود. اين عالم شيعى به او گفت: متأسفم كه حضرت عالى در روز رستاخيز از رؤيت خدا و پيامبرش محروميد. آن عالم وهابى وحشت زده گفت: چرا؟ او در پاسخ گفت به گواه اين آيه كه( من كان فى هذه أعمى فهو فى الآخرة أعمى وأضلّ سبيلاً ) ( [196]) آن وهابى نابينا گفت: اين آيه مربوط به نابينايى قلب و روح است، نه نابينايى ظاهرى. آن عالم شيعى گفت: اين همان تأويل است كه شما منكر آن هستى. او در پاسخ جز فحش و دشنام چيزى نداشت كه بگويد.
چگونه مى توان مجاز و تأويل را در قرآن، منكر شد در حالى كه قرآن، همه گناهان را به دست هاى انسان نسبت مى دهد و مى فرمايد:
( ذلك بما قدّمت أيديكم وأنّ الله ليس بظلاّم للعبيد ). [197]
«اين كيفر به خاطر چيزى است كه دست هاى شما پيشاپيش فرستاده اند و خدا بر بندگان ستم نمى كند».
مسلّماً همه گناهان انسان با دست او انجام نمى گيرد، بخشى با چشم و بخشى با گوش و برخى با زبان و همچنين... ولى قرآن همه را به دست نسبت داده است، چون عضو فعال در انسان، دست او است و گناه، منسوب به خود انسان است. 

 
منبع : حوزه نیوز
چهار شنبه 21 فروردين 1392برچسب:حسین گلستانی,اسلام تیوب,islamtubeوislamtube,lxb,ir,کمین,مجنون, :: 14:59 :: نويسنده : حسین گلستانی

وقتی دو نفری توی سنگر کمین جزیره ی مجنون، بیست و چهار ساعت نگهبان شدیم

با چشم خودم دیدم که نماز نمی خواند! توی سنگر کمین، در کمینش بودم تا سر

حرف را باز کنم .

تو که برای خدا می جنگی، حیف نیست نماز نخونی ...

لبخندی و گفت :

یادم می دی نماز خوندن رو !

بلد نیسی!؟

نه، تا حالا نخوندم !

همان وقت داخل سنگر کمین، زیر آتش خمپاره های شصت دشمن، تا جایی که خستگی

اجازه داد، نماز خواندن را یادش دادم .

توی تاریک روشنای صبح، اولین نمازش را با من خواند. دو نفر نگهبان بعد با قایق

پارویی که آمدند و جای ما را گرفتند. سوار قایق شدیم تا برگردیم. پارو زدیم و هور را

شکافتیم. هنوز مسافتی دور نشده بودیم که خمپاره شصت توی آب هور خورد و پارو از

دستش افتاد. آرام که کف قایق خواباندمش ...

 لبخند کم رنگی زد. با انگشت روی سینه اش صلیب کشید و چشمش به آسمان یکی شد...

چهار شنبه 21 فروردين 1392برچسب:حسین گلستانی,اسلام تیوب,islamtubeوislamtube,lxb,irو,مناجات, :: 14:57 :: نويسنده : حسین گلستانی

سنگر انفرادی

محبوب من! وقتی به تو فکر می کنم شور و شوق سراسر وجوم را فرا می گیرد، شعلة وصل و حضور در وجودم زبانه می کشد و وقتی به خود می اندیشم و عمر بر باد رفته ام را که در غفلت و بندگی غیر تو بوده می نگرم، شرمسار و سرافکنده می شوم، اما با این همه تو دستم را گرفتی و هدایت کردی...

ای خالق رئوف! تو را سپاس بی حد که مرا به راه راست هدایت کردی و مرا در جمع بهترین مخلوقات خود، در بهترین زمان و مکان قرار دادی.

شهادت را نه برای فرار از مسئولیت اجتماعی، و نه برای راحتی شخصی می خواهم؛ بلکه از آنجا که شهادت در رأس قلة کمالات است و بدون کسب کمالات، شهادت میسر نمی شود، من با تقاضای شهادت در حقیقت از خدا می خواهم که وجودم، سراسر خدایی شود و با کشته شدنم در راه دین اسلام، خود او بر ایمان و صداقت و پایمردی ام، و در راه دین بودنم، و بر عشق پاکم بر او، مهر قبولی زند.

صفحه قبل 1 2 3 4 5 صفحه بعد


آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 29
بازدید دیروز : 2
بازدید هفته : 29
بازدید ماه : 70
بازدید کل : 34106
تعداد مطالب : 45
تعداد نظرات : 7
تعداد آنلاین : 1